نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه منطقه است زیبا و باستانی واقع در قره باغ غزنی افغانستان
نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه منطقه است زیبا و باستانی واقع در قره باغ غزنی افغانستان

نای قلعه یک محله کوهستانی است

نایقلعه متشکل از مردم هزاره و یک منطقه کوهستانی است

بد نیست یک برسی کوتاه به ساکن بودن مردم هزاره در مناطق کوهستان داشته باشیم

افغانستان کشوریست که اقوام و قبائیل مختلف در آن زندگی می نمایند و هر کدام آنان دارای هویت تاریخی و فرهنگ غنی مختص بخود می باشد. هزارجات سرزمین پوشیده از کوهها و صخره هائی بلند و عظیم است که عظمتش نه تنها طبیعت کوهستانی است بلکه در پشت کار و اراده ای مرد آبدیده –قدامت تاریخی این سرزمین اسطوره در برابر تهاجمات مهاجمان بوده است.ساکنان صبور و مقاوم هزارجات یا هزارستان تنها مردم است که با غول های وحشی سردی و برودت – برف و باران از یک سو و از سوی دگر با فشار و اختناق فقر- گرسنگی و بی نوائی دست و پنجه نرم نموده است و بارهای از مشکلات و بد بختی را بر فراز قلل و در اعماق دشت ها و درههای عمیق و باریک این خطه باستانی بدوش می کشند و با سهولت با موانع رزم میدهد و در واقع فاتح تمام موانع و صخره های تسخیر ناپذیر خویش هستند. هزارجات سر زمین باستانی و تاریخی است، وقتیکه نام این خطه ای تاریخی می بریم همه بیاد شهر غلغله، شهر ضحاک، بند امیر و از همه مهمتر مجسمه های بزرگ صلصال و شمامه می افتد. موقعیت هزارجات در جهان معاصر در بخش از کوهستانی ترین ساحه ای کره ای زمین و از چشم انداز زمانی در تحتانی ترین پله ای تاریخ روی خط تصادم امواج طوفانزا و حادثه خیز اجتماعی و سیاسی قرار گرفته است

سنی و شیعه تفاوت اساسی و تهدابی ندارند، مگر در پراکتیک و ریالیستیک تائید نمیگردد. موجودیت هستی این دو بخش به جنگ های خونین منجر گردیده است. پیدایش و طلوع سرحدات سیاسی جدید و مذاهب طبقات اجتماعی را مشخص می سازند

.

 

رژیم مستبد در دوران عبدالرحمن خان بین سالهائی (۱۸۸۰-۱۹۰۱) به حیث بد ترین وحشت انسانی در تاریخ بشریت شمرده شده است

.

.

قیام مردم هزاره در برابر بیدادگری و استبداد سلاطین، شاهان و امیران مستبد در طول تاریخ نشان دهندهء روحیه ضدستمگری و بی عدالتی و ضد افکار برتری جویانه میباشد. محمد عظیم بیگ سه پای رهبر و پیشوای قیام کننده گان مردم هزاره و برگزار کننده اولین جلسه یا جرگه عمومی میران هزاره در هزاره جات که در مقابل قوای مهاجم امیر عبدالرحمن خان فدا کارانه رزمید و بخاطر منافع مردمش از امتیازات لقب سرداری و معاش مستمری صرفنظر نمود. در تاریخ مردم هزاره صفحاتی بی عدالتی و بیرحمی بی مانندی علیه آنان نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را بدون احساس درد مرور کرد

عبدالرحمن خان با استفاده از پشتیبانی روحانیون سنی، هزاره ها را به حیث بی دین و کافر اعلان کردند و بالای آنها جهاد را روا داشتند (کاکر،۲۱۳:۱۹۷۱). گناهی بزرگ آنها این بود که آنها آماده نبودند امام علی (ع) را به حیث خلیفه چهارم بشناسند. اما حقیقت آن است که حضرت محمد (ص) یگانه ادامه دهنده ای راه خود او را نامیده بود و این بطور خلاصه واقعیت تفاوت بین دو رسالت اسلام، شیعه و سنی است

  

 

پس از آنکه عبدالرحمن و دولتش با نسل کشی، قتل عام هزاره ها و اشغال خونین هزارستان موفق گردیدند؛ آن وقت بود که جهت نابودی کامل این مردم از طریق غصب اراضی، علفچرها و ملکیت شان نیز متوسل شدند

.

با شکست مقاومت هزاره ها در برابر امیر عبدالرحمان، دوره ی انزوا و گم شدگی سیاسی هزاره ها آغاز گردید. دوره ای که یک قرن طول کشید و طی آن، نه تنها هویت تاریخی و اراده سیاسی، بلکه آن «رؤیای تاریخی» نیز از هزاره ها گرفته شد. بعد ازین جنگ نا برابر مردم هزاره با گرسنگی، برده گی و آواره گی زندگی میکرد.رهبران مقاومت هزاره، تلاش کردند تا به نحوی از جامعه ی هزاره در برابر سیاست های ویرانگر حکومت های خاندانی و فاشیستی، دفاع نمایند و از فروپاشی کامل موجودیت و هویت این جامعه، جلوگیری کنند

 

عدالت اجتماعی برای مردم هزاره به مفهوم پایان چند قرن تبعیض قومی، زبانی ومذهبی است وحق مشارکت سیاسی زمینه را برای اعاده هویت و شخصیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنان در جامعه افغانستان فراهم میکند. در حالیکه دیگر گروه های قومی کشور ممکن است از یک یا دو نو ع تبعیض رنج ببرند، دعوت به عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی برای مردم هزاره نه صر فأ یک شعار و یا خواست سیاسی است، بلکه برای بقاء به عنوان یک گروه مشخص قومی، مذهبی بوده است. در افغانستان هیچ قومیتی به اندازهء جامعهء هزاره تاریخ خفته در خون نداشته است. قتل عام های پیاپی، تبعید، زندان، مهاجرت های اجباری، فرار دادن ها، غصب ملکیت ها و زمین های مزروعی هزاره ها، سرکوب قیام های محلی و سراسری از سوی حاکمیت ها، به مثابه یک جریان مسلط در پالیسی دولت ها عمل کرده است

ترویج سیاست "هزاره ستیزی" به صورت آشکار از دوران امیر عبدالرحمن آغاز گردید و نواده هایش ـ به استثنای دوران امیر امان الله - این پالیسی را در اشکال مختلف آن ادامه دادند، اما در سالهای بعد، بخصوص در زمان صدارت محمد هاشم خان، نابرابری اجتماعی و ملی- محرومیت سیاسی غیر قابل تحمل گردید

 

 

شاه امان الله و هزاره ها

توجه شاه امان الله به مسایل اجتماعی – سیاسی مردم هزاره و نفی سیاست گذشته و اهمیت نقش این مردم برای حصول استقلال و پشتیبانی از حکومت او مهم دانسته میشد. امیر امان الله خان که مرد نیک اندیش و طرفدار وحدت در میان اقوام و قبایل و هوا خواه اعتلای کشور بود، راه مصالحه و روابط حسنه را با مردم هزاره در پیش گرفت و نظام برده گی را از بالای مردم هزاره رفع کرد. گرچه مردم هزاره در زمان شاه امان الله خان از غلامی نجات یافتند، اما با رویکار شدن خاندان مصاحبین و سلطنت محمد نادر خان و بخصوص در زمان صدارت هاشم خان وضعیت تحمل ناپذیری را بخود اختیار کرد، درین دوره استبدادی، سیاسیون هزاره زیر عناوین و بهانه های مختلف راهی زندان ها، سیاه چال ها و تبعید گاه ها شدند که آنها درینجا ها قبل از سپری نمودن سالهای طولانی زندان - شکنجه های از قبیل قین و فانه کردن ها، تیل داغ کردنها- واسکت بریدنها – بی خوابی ها و انواع دیگری از عذابها را متحمل گردیند. از طرف هاشم خان فرامینی برای ممنوع ساختن شمولیت جوانان مردم هزاره در موسسات تحصیلی ملکی و نظامی، اکادمی پولیس و ادارات نظامی، استخبارات، پولیس، وزارت خارجه و بورسیه های خارجی، صادر گردید و بلند ترین رتبه و مقام تحصیلکرده های هزاره در دولت وقت موقف، سرمعلم، معلم در مکاتب محلات خود شان و یا به حیث مامور احصائیه در ولسوالی های شان بودند، بالا تر از آن اجازه ارتقا در رتبه های دولتی را نداشتند.

پس اینجا نتیجه میگیریم که از روزیکه این کیشور اسمش از خراسان به افغانستان بدل شده حالا کار نداریم کسی که این اسم را روی این کیشور گذاشته چقدر سواد داشته یا یک بی سواد مطلق بوده تا امروز که اقای کرزی روی قدرت است هچ نوع عدالت در برابر مردم هزاره وجود نداشته و از هچ نوع بی رحمی در برایر مردم هزاره دریغ نشده سیاسیون هزاره زیر عناوین و بهانه های مختلف راهی زندان ها، سیاه چال ها و تبعید گاه ها که آنها درینجا ها قبل از سپری نمودن سالهای طولانی زندان - شکنجه های از قبیل قین و فانه کردن ها، تیل داغ کردنها- واسکت بریدنها – بی خوابی ها و انواع دیگری از عذابها قتل عام های پیاپی، تبعید، زندان، مهاجرت های اجباری، فرار دادن ها، غصب ملکیت ها و زمین های مزروعی هزاره ها، سرکوب قیام های محلی و سراسری از سوی حاکمیت ها .. این ها همه شواهدی است برای ساکن بودن هزاره ها در مناطق کوهستان