نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه منطقه است زیبا و باستانی واقع در قره باغ غزنی افغانستان
نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه زادگاه زیبای من

نایقلعه منطقه است زیبا و باستانی واقع در قره باغ غزنی افغانستان

مردم نی قلعه

ساکنین این دیار پاک و زیبا را هزاره ها تشکیل مدهند

هزاره ها

هزاره ها یکی از قوم های دری زبان افغانستان و خراسان قدیم و شیعه مذهب هستند

هزاره ها مردمانی امیخته از نژاد زرد پوست هستند که دری تکلم میکنند البته اکثرا با گویش هزارگی صحبت میکنند

اصلیت و بنیادی تاریخی هزارهها در جریان سالهای متمادی از طرف تاریخ دانان مورد جروبحث قرار گرفته، بسیاری معلومات هائیکه در باره ای هزاره ها تنها به شکل ارائه ای گزارشات پایه گذاری شده و توسط نمایندگان کشور هائی مختلف مانند انگلستان و روسیه با یک هدف معین سیاسی نوشته شده اند. تعداد زیادی از انها از نگاه ارزش اکادیمیکی قابل شک و تردید بوده و اکثراً منشآء معلوماتی آنها از دست هائی دوم سرچشمه میگیرند و به مقاصد سیاسی انترو پولو جیستیکی (مردم شناسی) و هدف تاریخ نویسیی استفاده گردیده است، آکثراً این معلوماتها از طریق غربی ها و مسافرینیکه برای سیاحت میرفتند منشاء گرفته اند.

ثانیا. مسا ئیلی را که آنها باید در باره ای هزاره ها می آموختند و یا نوشته میکردند صرف از طریق ترجمان و یا از تکست های دست دوم استفاده میکردند و حتی خود نویسنده هیچ وقت از افغانستان دیدن و مشایعت نمی کرد

سوم. انحصاری قدرت و تبعیض نژادی توسط حکومات ستمگر در مقابل هزارهها در باره ای اداره و قدرت چندین قرنی نه تنها منجر به کمبود رشد سیاسی و اقتصادی در هزارستان شد، بلکه همچنان باعث عدم رشد نهاد هائی فرهنگی و تاریخی در افغانستان نیز گردیدند

چهارم. تحقیقات سیستماتیک و علمی تاریخ هزاره ها اضافه تر پیچیده تر شده میرفت. به علت هائی اینکه مسائیلیکه در مورد این مردم نوشته می گردید مطالعاتی عمومی و وسیع در ایران و افعانستان و هندوستان و (پاکستان امروز) جمع بندی و گرد آورده میشدند. با وجودی آنهم این تحقیقات در باره ای هزاره ها هیچ وقت مورد قبول واقع نگردید از طرف قدرت حاکمه در افغانستان کنترول می گردید و دانشمندان داخلی به این موضوع جلب و تشویق نمیگردیدند.در حالیکه برای یک عالم غربی پیشبردِ چنین تحقیقات با موجودیت پرابلم هائی سیاسی از یک طرف و پیچیدگی های منطقوی ازطرف دگر تقریباغیر ممکن بود. بر علاوه، یک عالم غربی در جریان این مدت اجازۀ رفتن به افغانستان مرکزی را باید از حکومت مستبد تقاضا میکرد. این دلایل مانع یک تحقیقات و پژوهش واقعی در مورد تاریخ هزاره ها گردیده اند

پنجم. به نسبت موجودیت تبعیض نژادی و تفوق ملی توسط دولت مرکزی در رابطه با هزاره ها ورود آزاد و دسترسی به اکثریت اسناد هائی با ارزش سیاسی تاریخی و دست اول توسط هزاره هائی مختلف، خانواده ها و شخصیتهائی انفرادی نگهداری و محافظت میشدند به طوری عادی غیر ممکن بودند. بسیار مسائیل در تاریخ افغانستان و خاصتاً تاریخ هزاره ها تا به امروز نا معلوم باقی مانده است

در نتیجه این یک واقعیت است که کار بسیار اندک در افغانستان از طرف مردمان ارجل و عمومی پیش برده شده، ولی کار ناچیزیکه ازطرف علمای خود افغانستان درین رابطه وقف گردیده اند،متآسفانه بخش اعظم آن و حتی اضافه تر از تکرار در بررسی و قضاوت نظریاتی دانشمندان غربی که خود این نظریات دارای نواقصات و کمبودیهای زیاداند مصروف گردیدند. در ضمن هیچگونه کار معتبر، بنیادی و اکادیمیکی از طرف علما و جامعه شناسان وجود ندارند، وعوامل عمده آن موجودیت تیوریهائی مختلف و عدم تحقیقات علمی و اجتماعی دانشمندان و علما بخصوص در بخش هائی علوم مردم شناسی(انتروپولوجی) و جامعه شناسی افغانستان می باشد

تاریخ حکایت طولانی انسان ها و داستان گذر بشریت از مرزهای حیوانیت به تمدن های بزرگ است. انسان ها طی نسل های پی درپی، حاصل دست رنج گذشتگان خود را توسعه دادند و به پیش رفتند. هر قومی بر ویرانه های اقوام پیشین مستقر شدند و هر یک گمان بردند که عالی ترین محصول همه تاریخ شده اند ولی پس از چندی غفلت ها و غرورها آنها را هم در خود گرفت

اما آنچه بر جای ماند، دستاوردهای تمام بشریت بود که خواه نا خواه، از هر قومی به قومی دیگر منتقل می شد. تمدن ها از پی هم ظاهر شدند و به مرورو در طی قرن ها، هنر و معماری و علوم و دیگر دستاوردهای انسانی را گسترش دادند.

انسان این موجود پیچیده، گاهی فجایع فراوانی به بار آورده و گاه عالی ترین نمونه های انسانیت را به پیشگاه تاریخ معرفی نموده است. اما به هر حال باید دانست که هرچه شده است، حاصل دسترنج خود انسان است. لذا هرچه هستیم و هرآنچه می خواهیم باشیم یا آرزویش را داریم، محصولی است که زمینه ها و نیازهایش را می توان مهیا نمود و می توان از نو ساخت و پدید آورد.

بررسی تاریخ در واقع، به معنای برخورد با سرگذشت تلخ وشیرین مردم یک سرزمین است. سنت تاریخی چنان میشود که گاهی قهرمانان یک سرزمین، در آن سوی دیگر دشمنان فراموش نا پذیر مردم اند

تاریخ ملی هر قومی، یاد نامه و حافظه ی سرزمین آنها است. اهمیت تاریخ، در حقیقت یابی آن نهفته است. پیش از تاریخ نگاری، به اندیشه های حقیقت بین، انصاف محور و تاریخ نگراحتیاج است. تاریخ نگار باید بستر تاریخ (جامعه)، محور تاریخ (مردم)، رفت و گذر تاریخ (عنصر زمان) و باور تاریخ (تمدن و فرهنگ ملی اقوام) را با دید انصاف نگری ببیند.

تشخیص اصلی هویت بومی و تاریخی هزاره، مستلزم تبیین واقعیت های تاریخی و برداشت شواهد و قراین از عمق جامعه هزاره بادرنظرداشت شیوه های معین تحریف هویت تاریخی اقوام تحت استبداد بخصوص هزاره ها از طرف حاکمان سرکوبگر و استبدادی دوره های مختلف افغانستان می باشد 

 

Αποτέλεσμα εικόνας για ‫لباس هزارگی‬‎